loading...
Hadijoon
HadijooN بازدید : 165 دوشنبه 17 شهریور 1393 نظرات (0)

.

.

پاداش یادکنندگان امام حسین (ع) هنگام نوشیدن آب

.

.

مشرق : داود بن كثير رقی گويد : نزد امام جعفر صادق (ع) بودم كه آب خواستی ، وقتي نوشيد ، ديدم كه مي خواهد گريه كند و اشک در چشمانش حلقه زد

.
سپس فرمود : اي داود ، خدا ، قاتل حسين را لعنت كند. ياد مظلوميت حسين (ع) زندگي را چه قدر ناگوار مي‌سازد! من هر گاه كه آب سردي می‌نوشم به ياد حسين (ع) مي‌افتم

.
هر بنده خدايي كه آب نوشد و حسين (ع) را ياد كند و قاتل او را لعن نمايد ، خدا برايش صد هزار نيكي نويسد و صد هزار بدي از او پاك كند ، و او را صد هزار درجه فرا برد. و چنان باشد كه گویی صد هزار برده را آزاد كرده باشد.
و خدا او را در روز رستاخيز با روي سفيد و درخشان محشور سازد
.

.
متن حدیث :
.
عن داود بن كثير الرقي، قال: كنت عند أبي عبدالله عليه السلام أذا استشقي الماء، فلما شربه رأيته و قد استعبر و أغر و رقت عيناه بدموعه، ثم قال: يا داود، لعن الله قاتل الحسين، فما أنغض ذكر الحسين للعيش! إني ما شربت ماء باردا إلا و ذكرت الحسين و ما من عبد شرب الماء فذكر الحسين و لعن قاتله إلا كتب الله له مائة ألف حسنه و محاعنه مائة ألف سيئة و رفع له مائة ألف درجة و كان كأنما أعتق مائة أعتق مائة ألف نسمة و حشره الله يوم القيامة أبلج الوجه

.

.

.

.

HadijooN بازدید : 143 دوشنبه 17 شهریور 1393 نظرات (0)

.

.

شعر عاشورایی / بچه شیر جمل

.

.

گرچه قدم کوچک است و بار ندارد
بیشتر از یازده بهار ندارد
عشق تو با سن و سال کار ندارد
سر کشی عشق من مهار ندارد
.
هرکه شد از عشق مست عبد حسین است
هرکسی عبدلله است عبد حسین است
.
من که پسر خوانده ی سرای عمویم
ماحصل زحمت دعای عمویم
دست چه باشد کنم فدای عمویم
دار و ندارم همه برای عموم
.
در سر ما فرق ، بین دست و جگر نیست
مرد خدا نیست آنکه مرد خطر نیست
.
حضرت عزوجل که ترس ندارد
کوه وقار از کوتل که ترس ندارد
طفل حسن از جدل که ترس ندارد
بچه ی شیر جمل که ترس ندارد
.
وای اگر نیزه ای به دست بگیرم
زیر و زبر میکنم به عشق امیرم
.
از سر شوق است اگر که بی کفنم من
مرد بی دفاع عمو حسین منم من
طفل حسن زاده نه خودم حسنم من
عمه مهیای جنگ تن به تنم من
.
یک تنه پس میزنم به لشکر کوفه
عمه سپاهت منم برابر کوفه
.
حال که در خیمه های او پسری نیست
از علی اکبرش دگر خبری نیست
ماندن من در حرم چنان هنری نیست
دست ضعیفم که هست اگر سپری نیست
.
دست من از جنس دست مادر آقاست
ارث قدیمی ما ز کوچه ی زهراست
.
جان که نباشد حرم چه فایده دارد
بعد عمو پیکرم چه فایده دارد
از همه کوچکترم چه فایده دارد
حبس شدن در حرم چه فایده دارد
.
عمه یسار و یمین چقدر شلوغ است
دور عمو را ببین چقدر شلوغ است
.
زانوی من خم شد آن سوار که افتاد
از روی مرکب بی اختیار که افتاد
با طرف راست یک کنار که افتاد
بر روی شمشیر و سنگ و خار که افتاد
.
عمه ببین نیزه را به مشت گرفتند
موی عموی مرا ز پشت گرفتند
.
عمه بس است این همه تپیده شدن ها
ضربه ی شمشیرها شنیده شدن ها
زیر لگدهای چکمه دیده شدن ها
این طرف و آن طرف کشیده شدن ها
.
دیر شد عمه بیا و مرا رها کن
عمه برو در میان خیمه دعا کن
.
آمد و آن تیرهای جدا شده را دید
روی تنش زخمهای وا شده را دید
دور سرش چند مرد پاش ده را دید
در بدنش نیزه های تا شده را دید
.
یابن خبیثه چرا به سینه نشستی
روی حسینیه ی مدینه نشستی

.

.

علی اکبر لطیفیان

.

.

.

.

HadijooN بازدید : 145 دوشنبه 17 شهریور 1393 نظرات (0)

.

.

شعر عاشورایی / ای مزرعه زخم

.

.

هر چند به یاران نرسیدم که بمیرم
دیدار تو می داد امیدم که بمیرم
.
دیدم که نفس می زنی و هیچ کست نیست
من یک نفس این راه دویدم که بمیرم
.
با هر تب افسوس نمردم که نمردم
در خون تو این بار امیدم که بمیرم
.
با دیدن هر زخم تو ای مزرعه زخم
از سینه چنان آه کشیدم که بمیرم
.
می گفتم و می سوختم از ناله زینب
وقتی ز تنت نیزه کشیدم که بمیرم
.
شادم که در آغوش تو افتاده دو دستم
در پای تو این زخم خریدم که بمیرم

.

.

حسن لطفی

.

.

.

.

HadijooN بازدید : 166 دوشنبه 17 شهریور 1393 نظرات (0)

.

.

شعر عاشورایی / طرح معما

.

.

در سرش طرح معما می کرد
با دل عمه مدارا می کرد
.
فکر آن بود که می شد ای کاش
رفع آزار ز آقا می کرد
.
به عمویش که نظر می انداخت
یاد تنهایی بابا می کرد
.
دم خیمه همه ی واقعه را
داشت از دور تماشا می کرد
.
چشم در چشم عزیز زهرا
زیر لب داشت خدایا می کرد
.
ناگهان دید عمو تا افتاد
هر کسی نیزه مهیا می کرد
.
نیزه ها بود که بالا می رفت
سینه ای بود که جا وا می کرد
.
کاش با نیزه زدن حل می شد
نیزه را در بدنش تا می کرد
.
لب گودال هجوم خنجر
داشت عضوی ز تنش وا می کرد
.
هر که نزدیکترش می آمد
نیزه ای در گلویش جا می کرد
.
زود می آمد و می زد به حسین
هر کسی هرچه که پیدا می کرد
.
آن طرف هلهله بود و این سو
ناله ها زینب کبری می کرد
.
گفت ای کاش نمی دیدم من
زخمهایت همه سر وا می کرد
.
دست من باد بلا گردانت
ذبح گشتم به روی دامانت

.

.

احسان محسنی فر

.

.

.

.

HadijooN بازدید : 223 دوشنبه 17 شهریور 1393 نظرات (0)

.

.

شعر عاشورایی / ثواب نحر گلو

.

.

عمو رسیدم و دیدم ؛ چقدر بلوا بود !
سر تصاحب ِ عمامه ی تو دعوا بود
.
به سختی از وسط نیزه ها گذر كردم
هزار مرتبه شكر خدا كمی جا بود !
.
ثواب نَحر گلویت تعارفی شده بود
سرِ زبان همه جمله ی - بفرما - بود
.
عمو چقدر لبِ خشكتان ترك دارد !
چه خوب می شد اگر مشک آب سقا بود
.
زنی خمیده عمو رد شد از لبِ گودال
نگاه كن ؛ نكند مادر تو زهرا بود
.
برای كشتن تان تیغ و نیزه كم آمد
به دست لشگریان سنگ و چوب حتی بود !!!
.
تمام هوش و حواس سپاه كوفه و شام
به فكر جایزه ی بردن سر ما بود
.
بلند شو؛ كه همه سوی خیمه ها رفتند
من آمدم سوی ِ گودال ، عمه تنها بود

.

.

وحید قاسمی

.

.

.

.

تعداد صفحات : 17

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    پسری یا دختر ؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 923
  • کل نظرات : 216
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 17
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 160
  • بازدید امروز : 135
  • باردید دیروز : 376
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 135
  • بازدید ماه : 15,136
  • بازدید سال : 55,620
  • بازدید کلی : 704,433
  • کدهای اختصاصی