.
.
شعر عاشورایی / ثواب نحر گلو
.
.
عمو رسیدم و دیدم ؛ چقدر بلوا بود !
سر تصاحب ِ عمامه ی تو دعوا بود
.
به سختی از وسط نیزه ها گذر كردم
هزار مرتبه شكر خدا كمی جا بود !
.
ثواب نَحر گلویت تعارفی شده بود
سرِ زبان همه جمله ی - بفرما - بود
.
عمو چقدر لبِ خشكتان ترك دارد !
چه خوب می شد اگر مشک آب سقا بود
.
زنی خمیده عمو رد شد از لبِ گودال
نگاه كن ؛ نكند مادر تو زهرا بود
.
برای كشتن تان تیغ و نیزه كم آمد
به دست لشگریان سنگ و چوب حتی بود !!!
.
تمام هوش و حواس سپاه كوفه و شام
به فكر جایزه ی بردن سر ما بود
.
بلند شو؛ كه همه سوی خیمه ها رفتند
من آمدم سوی ِ گودال ، عمه تنها بود
.
.
وحید قاسمی
.
.
.
.